شنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۲
پنجشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۲
سهشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۲
دوشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۲
大峯あきら
蝶飛んで赤子に言葉ふえてゆく
---------
chou tonde akago ni kotoba fuete yuku
.........
Oomine Akira
--------
پروانه به پرواز می آيد
نوزاد کلامی نو می آموزد
..........
اومينه آکيرا
_______________
نوزاد به محض ديدن شئ يی رنگارنگ در پرواز ، به وجد آمده و حرفی یا ندا
و صوتی تازه از دهانش خارج شده . فراتر از دنيای نيازهای طبيعی و ناسوتی ِ
محض، فراتر از طلب پستان و مادر ، به سخن گفتن و نام بردن از یک چيز قشنگ
و بديع تحريک شده است. کلمه ای تازه ، همطراز پرواز پروانه ها!
蝶飛んで赤子に言葉ふえてゆく
---------
chou tonde akago ni kotoba fuete yuku
.........
Oomine Akira
--------
پروانه به پرواز می آيد
نوزاد کلامی نو می آموزد
..........
اومينه آکيرا
_______________
نوزاد به محض ديدن شئ يی رنگارنگ در پرواز ، به وجد آمده و حرفی یا ندا
و صوتی تازه از دهانش خارج شده . فراتر از دنيای نيازهای طبيعی و ناسوتی ِ
محض، فراتر از طلب پستان و مادر ، به سخن گفتن و نام بردن از یک چيز قشنگ
و بديع تحريک شده است. کلمه ای تازه ، همطراز پرواز پروانه ها!
یکشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۲
*****
大野 林火
ねむりても旅の花火の胸にひらく
---------
nemurite mo tabi no hanabi no mune ni hiraku
Oono Rinka
---------
هنگام خواب
گلنارهای سفر
در دلم می گسترند
..........
اونو رينکا
----------
Hanabi را آتش بازی ؛ فشفشه بازی و نورافشانی ترجمه کرده اند.
هانابی در زبان ژاپنی از ترکيب گل و آتش ساخته شده . و براستی هنگام ِ
انفجار ، اين گلهای آتشين و نورانی است که در آسمان شب منتشرمی شود و
آن همه زيبايی را خلق می کند.
از این رو در اینجا Hanabi را گل نار ترجمه کرده ام.
___________________
大野 林火
ねむりても旅の花火の胸にひらく
---------
nemurite mo tabi no hanabi no mune ni hiraku
Oono Rinka
---------
هنگام خواب
گلنارهای سفر
در دلم می گسترند
..........
اونو رينکا
----------
Hanabi را آتش بازی ؛ فشفشه بازی و نورافشانی ترجمه کرده اند.
هانابی در زبان ژاپنی از ترکيب گل و آتش ساخته شده . و براستی هنگام ِ
انفجار ، اين گلهای آتشين و نورانی است که در آسمان شب منتشرمی شود و
آن همه زيبايی را خلق می کند.
از این رو در اینجا Hanabi را گل نار ترجمه کرده ام.
___________________
پنجشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۲
*
草深昌子
仲良しのバナナの皮を重ね置く
----------
nakayoshi no banana no kawa o kasane oku
Masako
-----------
موزهای دوست ِ من ؛
پوست شان را تلنبار می کنیم
---------
در زبان اصلی ، نوعی ابهام در فهم شعر وجود دارد. می توان موزها را دوست ِ
خانم شاعر ــ مثلا میوه ی مورد علاقه ی ایشان ــ دانست ، و یا اینکه آن را فدیه ی
یک دوست تلقی کرد. با برداشت دوم ، روند تلنبار شدن پوست موز ، می تواند
سند مادی سعادت ِ بودن ، با یاری صمیمی باشد.
موز در گذشته ها برای ژاپنی ها میوه ی گرانبهایی بوده است .اما حالا به یمن ِ
کار ِ ارزان جهان سومی ها ، سبدهاشان از این میوه پر بار است .
-------
ماساکو
___________________
草深昌子
仲良しのバナナの皮を重ね置く
----------
nakayoshi no banana no kawa o kasane oku
Masako
-----------
موزهای دوست ِ من ؛
پوست شان را تلنبار می کنیم
---------
در زبان اصلی ، نوعی ابهام در فهم شعر وجود دارد. می توان موزها را دوست ِ
خانم شاعر ــ مثلا میوه ی مورد علاقه ی ایشان ــ دانست ، و یا اینکه آن را فدیه ی
یک دوست تلقی کرد. با برداشت دوم ، روند تلنبار شدن پوست موز ، می تواند
سند مادی سعادت ِ بودن ، با یاری صمیمی باشد.
موز در گذشته ها برای ژاپنی ها میوه ی گرانبهایی بوده است .اما حالا به یمن ِ
کار ِ ارزان جهان سومی ها ، سبدهاشان از این میوه پر بار است .
-------
ماساکو
___________________
دوشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۲
大牧 広
高庭に映画はじまるまで蝉
------------
koutei ni eiga hajimaru made semi
...........
Oomaki Hiro
-------------------
حیاط مدرسه
تا لحظه ی شروع فیلم
میزبان زنجره بود
-----------
اوماکی هیرو
------------------
در سالیان سپره شده ی نسبتا دور ، سینماچی های سیار در گوشه و کنارِ
شهرها و آبادی های دور و نزدیک بساطِ نمایش شان را برقرار می کردند.
فضای آزاد حیاط مدارس ؛ یا بعبارت درست تر زمین ورزش مدارس ،
از جمله ی مکانهای مناسب این کار بود . شاید در لحظات پیش از آغاز
پخش توسط آپاراتچی ها ، سکوت سنگین توام با انتظاری بر جمعیت مشتاق
تماشا در دل شب های تابستانی چیره می شده و در پرتو آن، آواز زنجره که
لابد پیش از آن نیز بی وقفه جاری بوده ؛ درگوش حاضرین طنیی دو چندان
نیرومند می یافته. گویی همه برای شنیدن ارکستر شبانه زنجره ها آمده اند.
------------
بعد از تحریر:
شنبه شب به تماشای ترمیناتور3 رفتم. فیلمی ضعیف با ساختاری گنگ و
بی مایه بود. جدی ترین نماهایش کمدی محض از آب در آمده بود.
ترمیناتور اینبار موش زائید.
高庭に映画はじまるまで蝉
------------
koutei ni eiga hajimaru made semi
...........
Oomaki Hiro
-------------------
حیاط مدرسه
تا لحظه ی شروع فیلم
میزبان زنجره بود
-----------
اوماکی هیرو
------------------
در سالیان سپره شده ی نسبتا دور ، سینماچی های سیار در گوشه و کنارِ
شهرها و آبادی های دور و نزدیک بساطِ نمایش شان را برقرار می کردند.
فضای آزاد حیاط مدارس ؛ یا بعبارت درست تر زمین ورزش مدارس ،
از جمله ی مکانهای مناسب این کار بود . شاید در لحظات پیش از آغاز
پخش توسط آپاراتچی ها ، سکوت سنگین توام با انتظاری بر جمعیت مشتاق
تماشا در دل شب های تابستانی چیره می شده و در پرتو آن، آواز زنجره که
لابد پیش از آن نیز بی وقفه جاری بوده ؛ درگوش حاضرین طنیی دو چندان
نیرومند می یافته. گویی همه برای شنیدن ارکستر شبانه زنجره ها آمده اند.
------------
بعد از تحریر:
شنبه شب به تماشای ترمیناتور3 رفتم. فیلمی ضعیف با ساختاری گنگ و
بی مایه بود. جدی ترین نماهایش کمدی محض از آب در آمده بود.
ترمیناتور اینبار موش زائید.
پنجشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۲
دم عصری پدرم بانگ برآورد بیا !
دم چایی را دیده بود
-----------------
نخستین بار با خواندن این هایکو احساس نوستالوژیکی به من دست داد؛
انگار باز خوانی خاطره ی خودم بود .چه طعمی دارد چایی ای که پدر
دم کرده. چقدر خوشبخت هستی آن دم که صدایت می زند بیا !
فنجان آن بالا اگر چه قشنگ است اما با تصویر ذهنی خودم سازگار
نیست. انگارنوشیدن چایی با فنجان به دهان مزه نمی دهد. همانطور
که ریختن قهوه در استکان چایی به فکر کسی نمی رسد. نداری
و جبر روزگار البته به کنار. وگرنه پیش آمده است که در کوه بخاطر
فراموش کردن ظرف و ماهیتابه ، به همراه دوستان مجبور شده ایم که
املت را درقوری چایی درست کنیم. حکایت آخوندهایی که شراب را با
فلاسک چایی حمل میکنند و خمرمیکنند دیگر هیچ .
________________________
اشتراک در:
پستها (Atom)