شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۲

عاشقانه های کوچک (3)

آقا یوجی
غروب آفتاب رو اگه می گی ،
من هم تماشا کردم .
بدون که من همه ی چیزای قشنگو
هر کجا که باشن پیدا می کنم .
تو اون وقت روز اونجا ،
لب رودخونه چیکار می کردی ؟
با کی رفته بودی اونجا ؟
با کی ؟
از همه ی این حرفها گذشته بگو ببینم
چطور شد که یه دفعه حرفو کشوندی
تو پرش خرک ؟
غروب آفتاب کجا و پریدن من از رو خرک کجا ؟
اگه پریدن من از رو خرک اشکال داره
به تو چه مربوطه که خجالت زده میشی ؟
دلیلش رو بگو ببینم ! پسره ی احمق !
دیگه نمی بخشمت !
عاشقانه های کوچک (2)

ساچیکو جان
امروز تونستی غروب آفتاب رو تماشا کنی ؟
اولین باری بود که آسمون به او قشنگی رو می دیدم.
اون موقع من کنار رودخونه بودم.
خورشید در حال غروب از لابلای ابرها می تابید و
جریان آب رودخونه مث الماس می درخشید ،
واقعا منظره ی خیره کننده ای درست شده بود.
در اون لحظه نمی دونم چم شده بود که به یاد تو
افتادم.
با خودم میگفتم که این غروب زیبای خورشیدرو
ساچیکو هم می بینه یا نه ؟
راستی تا یادم نرفته اینم بگم ،
خوب گوش کن ساچیکو!
امروز زنگ ورزش ، وقتی داشتی از رو خرک
می پریدی ، من نیگات می کردم.
سبک پریدنت زیاد جالب نیست ،
یه خورده چالاک تر از این باش !
حسابی خجالتم دادی .

جمعه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۲

عاشقانه های کوچک

آقای یوجی کلاس پنجم ابتدایی است. یک بار با دو نفر از هم سن و سالهایش
دعوایش شده بوده و موقعی که حسابی در تگنا قرارگرفته خانم ساچیکو که
او نیز کلاس پنجم ابتدایی است به کمک اش می آید. دوستی این دو از همان
زمان آغاز شده . این دو مثل بسیاری از کودکان ژاپنی بخشی از گفتگوها و
مشاجراتشان را از طریق نامه نگاری و مکاتبه انجام میدهند. هم کلاس یا
هم مدرسه بودن و خلاصه دیدارهای هر روزه نیز مانع انجام این کارشان
نمی شود. در اینجا برای گلگشتی گذرا در دنیای کودکان هم که شده به تدریج
بخش هایی از نامه های رد وبدل شده ی بین این دو را مرور می کنیم.
با هم میخوانیم و به انتطار پاسخ پسرک می مانیم:


یوجی تو امروز با دوچرخه از جلو خونه ما رد شدی مگه نه ؟
من از پنجره ی طبقه ی دوم خونه مون می دیدمت .
همینطور با بی محلی راتو گرفتی و رفتی مگه نه ؟
وقتی آدم از جلو خونه ی دوستش عبور میکنه لااقل یه نیم
نگاهی به اونجا میندازه ، الاغ جون !
بعدش درست و حسابی هم روی زین دوچرخه جا نگرفته بودی ،
همینطور یه وری نشسته بودی ! فکر میکنی با اون فیگور خیلی
تماشایی میشی ؟ جلو خونه ی ما شیب داره ، ماشین هم زیاد
تردد میکنه ، فکر کردی که اگه زمین بخوری یا تصادف کنی و
زخمی بشی چی میشه ؟ احمق احمق احمق !
اصلن دیگه به من مربوط نیست !

___________________________________

سه‌شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۲

角落ちて恥ずかし気なり鹿の顔
釈 蝶夢
--------
tsuno ochite hazukashige nari shika no kao
-------
Shiyaku Chioumu
_______________
با شاخ های افتاده
رخسار آهو شرمگین است انگار

-------
شیاکو چیومو
-------
به هنگام بهار شاخ های آهو و یا شاید نژاد و نوع خاصی از آهو،
مثل دندان شیری آدمها می افتد و تابستان شاخ های تازه تر و پرگره تری
بر سر جایشان سبز می شود. چهره ی آهوی بی شاخ مانده در نظر
شاعر خجالتی جلوه کرده است. شاید پیچدگی احساس چنین آهویی را
آخوندها وقتی که عمامه از سر بر میدارند بهتر درک می کنند.
___________________________________

دوشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۲


روزهایی که من زیبا بودم
زیبایی تکفیر می شد
سیاهی سجده می شد
و میادین را با فواره ی خون می آراستند

روزهایی که من زیبا بودم
شهرها خاموش و بناها ویرانه بود
و فقه در کوچه ها پرسه می زد
تا عشق مجال حیات نیابد

---------------

یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۲

たはむれにハンカチ振って別れけり
星野立子
---------
tawamure ni hankachi futte wakarekeri
---------
Hoshino Ritsoko
---------
وداع شان پرعشوه بود

با تکان دادن دستمال ها شان

-----------
هوشینو ریتسوکو
_____________________________

یکشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۲

山笑ふみづうみ笑ひ返しけり
大串 章
______
yama warau mizuumi warai kaeshikeri
.........
Oogushi shiou
_______

کوه خندید

دریاچه به پاسخ برآمد

خندید

--------
اوگوشی شیو
_______________________________

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۲

あをあをと空を残して蝶分れ
大野 燐火
------------
ao ao to sora o nokoshite chou wakare
------------
Oono Rinka
--------------

کبود آسمان بر جای ماند

با وداع پروانه ها


_________
اونو رینکا

پروانه ها مست بهار، در پرواز دو به دو و عاشقانه شان در
هم می پیچند و رو به فراز پیش می روند.
گاه در اوج ، هنگامی که پس زمینه شان تنها آبی آسمان است در نگاه تو،
یکباره رو به دو سوی مخالف، از نظر دور میشوند.
تو می مانی و خلوت آبی رنگ آسمان.
_____________________________

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۲

菫程な小さき人に生まれたし
---------------
夏目漱石

-----------------
sumire hodo na chiisaki hito ni umareta shi
----------------
Natsume Souseki
----------------

ای کاش به قامت بنفشه ای

کوچک پا به جهان نهاده بودم !


__________
ناتسومه سوسه کی

سراینده ی این شعر دخترکی رمانتیک نیست ،
سبیلویی بزرگ است. رمان نویسی نام آور.
___________________________

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۲

شب شهر مه آلود است

خوشا دوره ی میکده ها


___________________

بسیاری از مردم ژاپن وقتی که وسع مالی شان اجازه می دهد، شب های میگساری را
با دوره کردن میکده ها سپری میکنند. از هر میخانه سبویی ، از دست هر ساقی، تنها
یکی جامی . از هر گلی بویی .
اما گویی تداوم کسادی اقتصادی و سقوط دستمزد ها، می رود که شب های
میکده گردی را برای بخش عظیم جمعیت به افسانه ای دور تبدیل کند."خدارا مپسند !"
_________________________________________________________________

دوشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۲

うき友にかまれて猫の空ながめ
...........
向井去来
________
ukitomo ni kamarete neko no sora nagame
.......
Mukai Kyorai
_________

گزند نادوستی چشیده

خیره آسمان است گربه

.........
موکای کیورای
.........
بسیاری از نمادهایی که در هایکو به فصل ها اشاره دارند، کنش های حیوانی و انسانی اند.کنش هایی که گاه بدون اندکی تامل در مضمون و نقش شان در بافت شعر، درک جایگاه نمادینشان در اشاره به فصل، میسر نمی شود.
جفت گیری و تولید مثل بسیاری از حیوانات از جمله گربه در فصل بهار صورت می گیرد.بنابر این، تصویر تمامی رفتارهایی که مستقیم یا غیر مستقیم به این پدیده یعنی جفت گیری مربوط می شود، در هایکو می تواند اشاره به بهار باشد. گربه شعر بالا به منظور معاشقه به سمت جفت منتخب خویش رفته است اما دلدار نظرش با او نیست و با چنگ و دندان جفا پذیرای وی گردیده، قهرمان هایکوی ما را پس زده اند! و اینک همو دلشکسته و مغموم به آسمان و شاید به بارگاه آن بی رحم زل زده است.
یازدهم مه دوهزار و سه. ح اميرى
______________________________________